دو کلمه، ولی نجات دهنده و یا به خاک سیاه نشاننده فرد، جامعه و ملت. می دانم که مطلب تکراری است ولی چه کنم که این دو کلمه، مهمترین مفاهیمی هستند که انسان ها اگر متوجه شوند و به فهمی که کرده اند عمل کنند نجات می یابند و اگر متوجه نشوند و باورهای غلط را کنار نگذارند هرگز نجات نخواهند یافت.
انسانی که باور خرافی دارد و بر اساس آن باور خرافی رفتار و عمل خرافی انجام می دهد، اگر آن باور و عمل های ناشی از آن، تمام وقت و انرژی او را بگیرد معلوم است که بازده مفیدی نخواهد داشت و به خاک سیاه خواهد نشست و حق ندارد به دیگران و سایر اجزاء جامعه، بد و بیراه بگوید هر چند که با تشویق آن ها به باور و اعمال خرافی رسیده باشد. اگر کسی تمام وقت و انرژی اش از صبح تا شام صرف اعمالی بشود که با هدفی که دارد هیچ رابطه منطقی و علت و معلولی ندارد و در پایان روز با دست خالی به خانه برگردد چه حقی دارد که از همه کس و همه چیز بنالد که دستش را پر نکرده اند و هیچ پیشرفتی در زندگی پیدا نکرده است. مثلا یک کارمند را در نظر بگیرید که تمام وقت و انرژی اش در این راه صرف می گردد که بدون انجام کار مفید و یا با حداقلی از آن، حقوق کامل دریافت کند، اضافه کاری بگیرد، کارانه کارمندی در حسابش بریزند و در پایان ماه نیز پاداش کله گنده ای نیز دریافت کند. این کارمند بعد از چند ماه یا سال به بازار می رود و متوجه می شود که همه آن دریافتی ها، با رفتن به چند مغازه از حسابش خارج می شود در نتیجه شروع می کند به زمین و زمان بد و بیراه گفتن که همه مقصرند که اجناس آنقدر گران شده و تورم آنقدر زیاد است که زحمت یک یا چند ماهه من با چند خرید از بین رفته است. نه جانم تو خودت مقصری زیرا با این باور خرافی که اسکناس داشتن انسان را خوشبخت می کند و بر اساس این باور خرافی که داشتن اسکناس را به سعادت ربط می دهد، در صورتی که رابطه منطقی ندارند، به اعمال خرافی مثل پاچه خواری و در رفتن زیرکانه از زیر کار، مشغول شدی و درست است که به اسکناس رسیدی ولی به این نکته ظریف توجه نداشتی که دیگران نیز در سایر ادارات و کارخانجات و مزارع نیز به همین باورها و اعمال زشت وقت گذرانده و کار مفید کمی انجام داده اند و همه اسکناس بی پشتوانه دریافت کرده اند و نتیجه نهایی این شده است که اسکناس در دست تو ودیگران بی ارزش و بی ارزش تر شده است و این به شکل گرانی یعنی پول بیشتر در قبال یک جنس مشخص نسبت به قبل و تورم یعنی گرانی سبد خانوار در بازه زمانی مشخص خود را نشان داده است. حالا متوجه شدی که خودت را باید اصلاح کنی و اسکناسی را بگیری که در قبالش کار مفید انجام داده ای و هر وقت خواستند اسکناسی به تو بدهند که در ازایش کار مفید انجام نداده ای با قدرت و عصبانیت آن را رد کنی و وقتی که همه ویا اکثریت جامعه به این درک برسند و اسکناس بدون کار مفید را نگیرند، آنگاه گرانی و تورم دست از سر آن جامعه بر خواهد داشت و زندگی آسان خواهد شد.
این یک نمونه ساده از باور و رفتار خرافی است و باورها و رفتارهای خرافی فراوان در جامعه ما همه با همین مکانیسم جامعه را بدبخت و بدبخت تر می کند و تنها را اصلاح هم دست برداشتن از همه باورها و رفتارهای خرافی است.
خوب تا اینجا به نقش خرافات اشاره کردم و حالا به نقش مالیات در رفاه جامعه اشاره می کنم، اگرچه اظهر من الشمس است. شهروندی که با انجام کار مفید کافی مثلا 5 ساعت در روز به اسکناس نسبتا مناسبی دست می یابد توان آن را پیدا می کند که درصدی از آن را مالیات بدهد و اگر همه شهروندان و یا اکثریت آنان به این جایگاه درست برسند، خزانه جامعه پر می شود از پول مالیات نه پول نفت و این شهروندان هم حق دارند و هم فهم اینکه چگونه برای این پول متولی و قانون تعیین کنند که کسی نتواند از آن سوء استفاده کند، در جیب خود بریزد و آن را هدر بدهد و بتواند بهترین استفاده را از آن برای رفاه شهروندان ببرد و اینست که در کشورهایی که با مالیات می چرخد و حتی آنهایی که پول نفت دارند ولی باز هم امور روزمره کشور را با مالیات می چرخانند به رفاه خوب و پایداری می رسند. پول ناشی از کار مفید با تولید شهروند فهیم و با قدرت است که با پرداخت مالیات و انتخاب متولیان دانشگاهی و متعهد به وظیفه و نظارت عالمانه و دقیق هم بر انتخاب آن ها و هم بر عملکرد آن ها، جامعه مرفه درست می کنند و راحت زندگی انسانی خود را ادامه می دهند. این را نیز بگویم که شهروندان خرافی که کار مفیدشان اندک است و نمی توانند مالیات پرداخت کنند، فکر نکنند که با ریختن در خیابان و فحش و بد و بیراه گفتن به این و آن که مقصر یا بی تقصیرند به اسکناس منجر به خرید نان می رسند بلکه قبل از هر چیز انجام کار مفید کافی و بعد از آن پرداخت مالیات است که نان کافی و نهایتا رفاه را به خانه آن ها خواهد آورد.
پس به این دو کلمه یک بار هم که شده خوب خوب فکر و سپس به نکاتی که گفتم عمل کنید تا به حق خوشبختی و رفاه دست پیدا کنید و هیچ کس و هیچ چیز نتواند شما را از این حق محروم کند، خود دانید. |
نوشته شده توسط دکتر محمد رضا امینیان جمعه, 09 آذر 1397 ساعت 20:16 |
نظرات