خبر عجیبی نیست، یک مقام ارشد استانی هشدار می دهد که در صورت ادامه روند کنونی، استان گیلان تا ده سال آینده در میان زباله ها دفن خواهد شد. این کاملا درست است و نباید تعجب کرد چرا که هر شهروند در هر روز طبق گزارش همین مسئول، 850 گرم زباله تولید می کند و با توجه به جمعیت حدود 2/4 میلیونی استان، ما هر روز بیش از 1800 تن و در سال، 650 هزار تن و در ده سال شش میلیون و پانصد هزار تن زباله تولید و در حقیقت آن را روی خود می ریزیم، یعنی پس از ده سال روی هر نفر از ما بیش از 3000 کیلو زباله ریخته می شود و ریختن سه تن مواد روی یک نفر بجز معنی دفن شدن چه معنی دیگری می تواند داشته باشد؟
من تا پایان سخنرانی این کارگذار را از سایت های خبری خواندم ولی هیچ راه حلی بجز همان راه حل های تکراری که سال های سال است بیان می شود و حتما اجرائی و کارآمد نیست که روز به روز اوضاع جمع آوری و حذف زباله بدتر می شود، در صحبت های ایشان نبود. در اینگونه صحبت های متولیان امر هر چند از نقش مردم صحبت می شود ولی فقط به تفکیک زباله، کارخانه کمپوست، تامین بودجه و ... اشاره می شود ولی به راه حل اصلی که تنها راه حل است و بدون آن مشکل زباله به هیچ وجه حل نخواهد شد، اصلا اشاره نمی شود.
در مطالب قبلی همین سایت گفتم که ما باید یاد بگیریم که زباله تولید نکنیم و مقدار مواد مصرفی ما باید به اندازه ای تامین شود که باقیمانده نداشته باشد. برنج، نان، میوه، سبزی و هر خوراکی دیگری باید به مقدار لازم تهیه شود بطوری که در میان سطل زباله ما از اینگونه مواد موجود نباشد. آن مقدار از ضایعات مانند پوست میوه و ساقه سبزیجات که میماند آنقدر باید کم باشد که با ریختن درباغچه کوچک خانه در خاک آن جذب شود و به سطل زباله نرسد. از وسایل پلاستیکی باید خیلی کم آنهم بصورت مکرر استفاده شود و با یک بار استفاده در سطل زباله پرت نشود، مواد کاغذی و مقوائی نیز باید پس از استفاده مکرر که طول عمر استفاده از آنها باید خیلی طولانی باشد، به صورت زباله خشک بسیار بسیار کم و حداکثر ماهی یک بار تحویل مراکز بازیافت گردد. خلاصه اینکه متولیان امر با آموزشهای کاملا رایگان باید قبل از هرچیز این موضوع بسیار مهم که خودشان حتما باید عمل کنند را از طریق رسانه ها و حتی آموزش چهره به چهره و با کمال احترام به همه مردم آموزش دهند و مهارت عدم تولید زباله را در جامعه فراگیر سازند و به NGO های تخصصی این موضوع اجازه دهند تا در این زمینه ها تشکیل و کار کنند. اگر این اتفاق بیفتد و مقدار سرانه تولید زباله به کمتر از مثلا 50 گرم در روز برسد مقدار 125 تن زباله روزانه که عاری از زباله های تر بوده وزباله های خشک آن نیز کاملا تفکیک شده است، به یک ماده اولیه برای خیلی از صنایع تبدیل می شود و کارخانه ها حاضر به خرید آن نیز هستند و طرفین ماجرا یعنی تولید کننده اینگونه زباله ها و مصرف کننده های آن نفع می برند و آن موقع است که متولی امر، حرف از دفن نخواهد زد و تمام حرف او احیا و زندگی خواهد بود.
یک نکته دیگر در این گزارش بحث آلودگی آب و خاک استان بود. ایشان چهار عامل این آلودگی ها را پساب شهرک های صنعتی، سموم روانه شده از زمین های کشاورزی، فاضلاب های خانگی و شیرابه های مراکز دفن زباله اعلام کرده است که کاملا درست می باشد. پساب شهرک های صنعتی دو راه حل بیشتر ندارد اول به حداقل رساندن کارخانه در استان هائی که آب سطحی دارند و دوم سخت گیری در سیستم های فیلترینگ دفع پسماندهای کارخانجات. سموم کشاورزی هم فقط با ممنوع کردن استفاده از آن ها و مبارزه فیزیکی و بیولوژیک کاملا علمی با آفات از آلوده کنندگی آب و خاک دست برخواهد داشت. فاضلاب های خانگی نیز با تاسیس سپتینگ های کامل و مجزا برای هر خانه و آزاد کردن آب های تصفیه شده آن در اگوها از صحنه آلوده کننده های آب و خاک خارج می شود. در مورد شیرابه ها هم که در ابتدای همین مطلب توضیح دادم و با عدم تولید زباله مشکل حل خواهد شد.
در پایان، خواندن این مطلب را به آن کارگذار محترم و سایر متولیان این امور توصیه می کنم و از هر کس که این مطلب را می خواند و به این متولیان دسترسی دارد نیز خواهش می کنم این توصیه مرا به آن ها منتقل نماید.
|
نوشته شده توسط دکتر محمد رضا امینیان جمعه, 23 مرداد 1394 ساعت 13:22 |
نظرات