خرافه گرائی مانند اعتیاد عمل می کند و مثل سایر اعتیادها (الکل، موادمخدر، دخانیات و ...) اثرات زیانباری برای فرد معتاد، خانواده او و نیز جامعه ای که در آن زندگی می کند دارد. حالت بسیار خطرناک اعتیاد موقعی است که معتاد از غیرعقلانی بودن عادت خود آگاهی داشته ولی باز هم بر انجام آن اصرار دارد و هیچگونه تلاشی برای اصلاح رویه خود نمی کند که این حالت متاسفانه در اعتیاد از نوع خرافه گرائی بیشتر اتفاق می افتد و می بینیم افراد تحصیلکرده و حتی استاد دانشگاه را که خرافاتی بوده و رفتار، گفتار و باوری دارند که با هدفی که برای آن بیان می کنند هیچگونه رابطه منطقی ندارد ولی باز هم بر انجام آن اصرار می ورزند و این در حالی است که یک دانشمند در حوزه علم خود همیشه به دنبال روابط علت و معلولی بوده و باید باشد.
خرافات را میتوان به اشکال مختلفی تقسیم بندی کرد که به نظر من انواع زیر تا حدود زیادی موضوع را روشن می کند ولی این تقسیم بندی حتما اشکالات فراوانی دارد که باید توسط اصحاب فن اصلاح بشود:
1- خرافات اجتماعی: بسیاری از آداب و رسوم اجتماعی ما در پرده ای از خرافات پوشیده شده و به علت حالت اعتیادی و عادت شدنی که دارد هیچموقع به بررسی علل آن پرداخته نشده است. مراسم مختلف و پرهزینه به مناسبت مثلا تولد، فوت، ... و انجام کارهای عجیب و غریب در این مراسم شامال فوت کردن شمع، درست کردن حلوا و غذا وتوزیع بین جمعیتی که بیش از نصف آنها اضافه وزن دارند، تهیه کیک های آنچنانی و باز هم خورده شدن توسط همان گونه افراد، بریدن درخت کاج و تزئین آن به مناسبت سال نو میلادی، تکرار زیاد جلسات عزاداری برای فوت یک نفر حتی تا سال ها بعد و نیز خرافات دیگر اجتماعی مانند شکستن تخم مرغ زیر چرخ های ماشین خریداری شده، بستن پارچه سبز به درخت خاص، گذاشتن کاغذ آرزو در جرز دیوار مخصوص، طبخ و توزیع شله زرد و خیلی کارهای دیگر که بااهدافی انجام می شود ولی هرگز با آن اهداف رابطه علت و معلولی ندارد. من با شاد بودن و شاد کردن و نیز با تسلیت گفتن و آرامش دادن به صاحبان عزا مخالف نیستم ولی کجای پرخوری و حلوا خوری تسلیت ایجاد می کند و کجای بریدن درخت و تجاوز به طبیعت شادی می آفریند. اینگونه کارها که متاسفانه به وفور و با بهانه های مختلف در جامعه ما شیوع دارد و روز به روز در حال افزایش است بجز اتلاف وقت و منابع جامعه در کارهای بی نتیجه، هیچ سودی برای شخص و جامعه ندارد و باید هرچه سریع تر و جدی تر به پالایش رسوم اجتماعی خود بپردازیم و خودمان را از شر این خرافه ها نجات بدهیم.
2- خرافات مدنی: شعار دادن به جای یافتن راه حل منطقی برای مسئله ای که نسبت به آن اعتراض وجود دارد یک خرافه گرائی است زیرا شاید در یک مورد خاص نتیجه بدهد ولی در طولانی مدت چون مشکل بطور اساسی حل نشده است جامعه رو به جلو نخواهد رفت و این در حالی است که هدف شعاردهندگان، رفع مشکل برای رشد کردن جامعه بوده است. مشکل عمیق تر موقعی است که افراد به صرف شعار دادن وداد زدن، فعال مدنی محسوب بشوند زیرا در این صورت هرچه دهان بیشتر باز شود و عربده بلندتر باشد فعالیت مدنی بهتری صورت گرفته است و فرد فکر می کند وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده است در حالی که بجز صرف بیهوده انرژی هیچ کاری انجام نشده است. بعضی از این افراد همان هائی هستند که بعد از مدتی وقتی می بینند و می فهمند که شعار دادن کاری صورت نداده و به نظر خودشان باید انجام می داده، دست به کارهای خطرناک مثل ترور، بمبگذاری های صوتی و غیر صوتی و از این دست کارهای بی فایده و خطرناک ولی پر سرو صدا می زنند. خرافی های مدنی به نظر من متخصص کاشتن بذر نفرت در جامعه هستند و به نظر می رسد معمولا افرادی هستند که به همه چیز و همه کس با سوء ظن نگاه می کنند و همه کسانی را که با آن ها نیستند، دشمن و ضد خود می دانند. در یکی از مطالب قبلی تجمع و تشکیل کنفرانس و سخنرانی و شعار دادن برای حفظ محیط زیست را بیان کردم و همانجا ثابت کردم که چقدر این کارشان به محیط زیست ضربه زده است.
3- خرافات مذهبی: مقدس مآبی یکی از مهمترین دستاویز خرافی ها است و می شود گفت که عصاره آن است. اینگونه افراد، باورها و مقدسات مذهبی جامعه که البته بعضی از همین باورها هم در مقوله خرافات قرار دارد را به ابزاری برای رسیدن به منافع و خواسته های خود قرار می دهند. آنها آدم های خشکه مقدسی هستند که با تحمیل باورهای خرافی خود به دیگران مسیر رشد و تعالی فردی و اجتماعی را سد می کنند و انرژی جامعه را هدر می دهند. تعدادی از این افراد باورهای مذهبی ولی خرافی مردم را با ریا و تظاهر، دستمایه قرار داده و کار و کاسبی راه می اندازند و از این راه به نان و نوا می رسند. دعانویسی بدون ریشه، معبد سازی مکان های بدون توجیه منطقی، درست کردن یک درخت، دیوار، سنگ و .... به عنوان مرکز اخذ حاجت و خیلی کارهای عجیب و زشت دیگر از جمله خرافات مذهبی می باشد.
4- خرافات عرفانی: خرافه گرای عرفانی با این باور که همه چیز جهان در نهایت کمال است یعنی توان برآوردن همه خواسته ها را دارد، در نهایت به وادی باور داستان هایی که بوی عرفانی و معنوی می دهد می افتد و اصلا روابط علت و معلولی برایش بی اهمیت می شود، مثلا وقتی به او می گویند که فلان آدم مثلا عارف بدون هیچ تجهیزی و با همین پای معمولی روی آب راه می رود، قبول می کند و اصلا از خودش نمی پرسد که آب تحمل جرم حجمی بیشتر از خودش را ندارد و تو برای اینکه روی آب بمانی باید با وسیله دیگری، جرم حجمی خود را از آب کمتر بکنی و یا سطح تماس را بشدت افزایش بدهی. این آدم های مثلا عارف مسلک، افراد زحمتکش را که برای امرار معاش تلاش می کنند، سرزنش می کنند ولی خود برای سیر کردن شکم محتاج دیگران هستند و با توجیه اینکه ما عارف هستیم و دیگران باید به ما برسند درون خود را علی الظاهر آرام می کنند، این ها انگل جامعه هستند و هیچ تلاشی بجز گنده گوئی و کلاهبرداری بلد نیستند.
خرافات را می توان به اشکال دیگری نیز توصیف و دسته بندی کرد ولی با توجه به اینکه هدف من فقط روشن تر شدن مقوله خرافات برای شما بود به همین مقدار بسنده می کنم و وظیفه خود می دانم که در آینده باز هم در این مورد بسیار مهم بنویسم.
در پایان ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که بیماری خرافات علاوه بر فرد، جامعه را نیز دچار مصائب و مشکلات عظیم می کند و این مخصوصا در موقعی که جامعه دچار یک بحران می شود بسیار خطرناک است. مثلا اگر یگ جامعه خرافی درگیر جنگ بشود، مردم خرافاتی به جای تلاش، اتحاد و مبارزه دست به دامن خرافات مثل پناه بردن به نیروهای ماورائی شده و چون انرژی اصلی برای رفع مشکل در خودشان نهاده شده است که فعلا به دلیل خرافه گرائی تعطیل است، در کوتاه مدت و حداکثر در میان مدت، تحقیر و شکست بزرگی را تجربه خواهند کرد. |
نظرات