حتما همه قبول داریم که محترم ترین و ارزشمندترین موجود مادی، بدن انسان زنده است و همه مادیات باید در موقعی که لازم است و انسان نیاز حتمی دارد، به نفع آن فدا بشوند. در عمل نیز در خیلی از مواقع و بدون توجه این اتفاق می افتد. به عنوان مثال، همین که انسان از گوشت سایر حیوانات و نیز اکثر گیاهان و میوه ها، برای زنده ماندن خود استفاده می کند و این استفاده کردن، حق او محسوب می شود، نشان می دهد که احترام به بدن انسان و موجودیت او، مورد قبول همه قرار گرفته است. در این مورد گاهی اوقات افراط هم می شود و مثال آن اینست که انسان ها در حال مصادره و تخریب تمام طبیعت به نفع خود هستند و در این راه، هیچ محدودیتی مخصوصا در جهان سوم، برای خود قائل نیستند. مثلا به محض اینکه چیزی به دردمان نمی خورد و در حقیقت از نظر ما زباله محسوب می شود آن را بدون هیچ تاملی در طبیعت رها می کنیم، یا برای رفاه ظاهری خود و بدون توجه به مخاطرات آن، از تمام موجودیت طبیعت استفاده می کنیم، مثلا در هر دقیقه میلیاردها لیتر بنزین و سایر سوخت های فسیلی را از زیر زمین کشیده و برای هر کار ریز و درشت، ضروری و غیر ضروری استفاده می کنیم، یا هیچ گیاه و جانوری از دست ما در امان نیست و به انحاء مختلف مورد استفاده و حتی سوء استفاده ما قرار می گیرد و بسیاری زیاده روی های دیگر که در مطالب قبلی به آن ها پرداخته ام و در این مطلب قصد پرداختن به آن ها را ندارم و می خواهم موضوع دیگری را بیان کنم که شاید در جهت عکس این مطلب باشد.
موضوع مورد بحث این مطلب اینست که در کشورهای عقب افتاده باور غلطی وجود دارد که در نتیجه آن باور غلط حرمت جان انسان نادیده گرفته و به تعبیری ارزش بدن انسان خیلی کم می شود. آن باور غلط اینست که، همه چیز باید ارزان باشد و همه باید بتوانند هر چیزی که لازم دارند به راحت ترین شکل، بدون زحمت و با ارزانترین قیمت به دست بیاورند. صاحبان این باور توجه ندارند که هر امکانی که ایجاد می شود دارای حداقلی از ارزش و هزینه است که با پایین تر و کم تر از آن، ایجاد آن امکان مقدور نیست و اگر بخواهند اصرار بر ارزان سازی بی منطق داشته باشند، ابتدا از کیفیت آن امکان کاسته میشود و نهایتا آن امکان از دسترس خارج خواهد شد. مثال بسیار واضح در این مورد خودروهای مورد استفاده در جهان سوم است که با کمی دقت می توان دید که برای ارزان سازی قیمت خودرو، در ابتدا از تجهیزات ایمنی آن کاسته می شود، در مرحله بعد از خصوصیت خودرو سبز بودن و کم مصرف بودن آن کم می شود و در مراحل بعدی ارزان سازی، از طراحی زیبا، قدرت موتور و سرعت حداکثر نیز زده می شود و نهایتا خودروئی به دست ما می رسد که هیچکدام از خصوصیات یک خودرو شایسته جان آدمی را ندارد و استفاده از آن ضرر و خطر جانی زیادی برای انسان دارد. در اینجا ما برعکس آن افراطی که در ابتدای این مطلب به آن اشاره کردم، دچار تفریط شده ایم و ارزش جان خود را پائین در نظر گرفته ایم. این بی ارزش دانستن جان آدمی، در مورد مواد خوراکی نیز با وجود همان فرهنگ و باور که همه چیز باید ارزان باشد، صدق می کند و باعث می شود که خوراکی هائی که به دست ما می رسد از کیفیت پائینی برخور دار باشد، از مواد مغذی آن خوراکی ها کاسته شده و به مواد مضر آن افزوده شود. در مورد سایر کالاها و خدمات نیز این باور غلط، کار دست ما می دهد و به عوض این که آن خدمت یا کالا در جهت رفاه ما و بالا بردن ارزش جان ما عمل بکند، در جهت عکس عمل کرده و سالانه هزاران نفر از ما دچار عوارض، نقص ها و بیماری های ناشی از این باور غلط و در نتیجه بی حرمتی به جان و بدن خود می شویم.
به نظر من هم آن افراط، یعنی همه چیز برای من و هم این تفریط، یعنی ارزان بودن همه چیز، برای جان انسان ها خطر دارد و هرکدام به شکلی ارزش احترام به جان آدمی را پائین می آورد. چاره کار به طور خلاصه اینست که، باید در استفاده از طبیعت به منظور حفظ بدن انسان، حد تحمل طبیعت در بازسازی خود را، در نظر بگیریم و در ارزان سازی ها به منظور دسترسی همه، ارزش و هزینه حداقلی ایجاد هر امکان را مورد محاسبه و توجه قرار بدهیم. توجه به این دو نکته مهم، ما را از هر گونه افراط و تفریط در امان نگه می دارد که نتیجه آن، احترام گذاشتن به جان و بدن انسان خواهد بود. |
نوشته شده توسط دکتر محمد رضا امینیان جمعه, 30 بهمن 1394 ساعت 10:57 |
نظرات