به جدول زیر که در مورد جایگاه ایران در بعضی شاخص های مهم در میان کشورهای دیگر است، دقت کنید:
ردیف
|
شاخص
|
رتبه ایران
|
تعداد کشورهای بررسی شده
|
1
|
جذب استعدادها
|
139
|
143
|
2
|
سرانه تولید ناخالص داخلی
|
99
|
185
|
3
|
میزان هدرروی منابع مالی
|
82
|
143
|
4
|
زمان مورد نیاز برای شروع کسب و کار
|
82
|
189
|
5
|
مالکیت
|
127
|
143
|
6
|
دست و پاگیر بودن مقررات
|
24
|
143
|
7
|
پهنای باند اینترنتی
|
122
|
143
|
8
|
مصرف سوخت های فسیلی (مصرف سرمایه)
|
126
|
132
|
9
|
حاکمیت قانون در حل اختلافات (قوه قضائیه)
|
94
|
175
|
10
|
انحراف از بودجه عمومی (نظم در مصرف بودجه)
|
83
|
143
|
11
|
بهره وری
|
139
|
151
|
این جدول را از روی صحبت های رئیس مرکز آمار ایران که چند ماه قبل بیان شده تهیه کرده ام. درک شرایط نه چندان راضی کننده در گذران روزمره این مردم، با توجه به وضعیت هر شاخص بسیار راحت و کاملا روشن است. ما که نمی توانیم استعدادهای مان را نگه داریم و به راحتی آن ها را از دست می دهیم، ما که با داشتن انواع منابع در حد بسیار بالا تولید مان از حدود صد کشور پایین تر است، ما که در هدرروی منابع مان استاد هستیم، ما که در کشتن زمان رتبه بالایی داریم، ما که در این شرایط بد، با مقررات گوناگون قانونی و عرفی، دست و پای خود را بسته ایم، ما که علیرغم نیاز، باند اینترنتی خود را هر روز تنگ تر می کنیم، ما که با مصرف سرمایه (نفت و مشتقات آن) زندگی می کنیم، ما که در اعتماد به عدلیه مان از 94 کشور عقب هستیم، ما که در مصرف اموال مان نظم و انتظام خوبی نداریم و نهایتا اینکه در دنیا جزء مردمانی با کمترین بهره وری و کارائی هستیم، هیچ تعجبی ندارد که از وضعیت زندگی مان راضی نباشیم.
این مدیر ارشد موارد دیگری نیز بیان کرده که آن ها هم خواندنی است:
- در ایران هر فرد بالای 15 سال به طور متوسط در یک شبانه روز2 ساعت و 46 دقیقه کار مفید انجام می دهد درحالی که بیشترین زمان کار مفید مربوط به آلمانی ها با آمار 5 ساعت و 58 دقیقه از 24 ساعت است (من فکر می کنم ایشان آبروداری کرده است)
- در پروژه های عمومی شاخص کارآیی 55 درصد است یعنی 45 درصد از بودجه های عمومی هدر رفته است
- جمعیت روستایی 29 درصد و جمعیت شهری 71 درصد است درحالی که با توجه به زیر ساخت های هر یک از این شهرها مشخص می شود صرفا نام این روستا ها به شهر تغییر کرده در حالیکه وضعیت آنها همانند یک روستا است و به این ترتیب در واقع 44 درصد جمعیت ایران در روستاها سکونت دارد
- گستره سازمانها و شرکتها دولتی مختلف در حوزه ای مانند فرهنگ مانع از آن شده که بخش خصوصی بتواند وارد عرصه شود و کارآیی لازم را داشته باشد
- 44/4درصد افراد استخدام شده در رشته های مربوط به شغلشان تحصیل نکرده اند (در یکی از سازمانهای دولتی رشته تحصیلی 58/4 افراد استخدام شده با شغل آنها ارتباطی ندارد)
در مطالب قبلی سایت به راه حل ها پرداخته ام و می ترسم دوباره و بلکه چندین باره به آن ها اشاره کنم و حالتان را بهم بزنم. لطفا و استدعا دارم اگر حوصله دارید به همان مطالب مراجعه فرمائید. |