گزارشی را دیدم از روستایی اطراف شهر شازند که در استان مرکزی قرار دارد و نمیدانم که صحت و سقم آن چقدر است ولی با توجه به تکرار آن توسط سایت های خبری، تا حدودی می توان به آن استناد کرد و به عنوان یک هشدار مکرر در مطالب سایت به آن پرداخت. در این گزارش به روستائی اشاره می شود که در محاصره سه ابرکارخانه یعنی پالایشگاه نفت، کارخانه پتروشیمی و نیروگاه حرارتی تولید برق قرار گرفته است. این حالت وضعیتی است که جهان امروز در همه جای کره زمین با آن روبرو است فقط این روستا در بدترین حالت ممکن از نظر فاصله و گستردگی خطر قرار گرفته است و به همین دلیل می تواند آینده همه ما را به تصویر بکشد چرا که با این وضعیت مصرف گرائی شدیدی که در همه انسان ها ایجاد شده و روز به روز بیشتر هم می شود در آینده ای نزدیک در نزدیکی خانه همه ما کارخانجات متعددی سربرآورده و با توجه به این که در جهان سوم به استاندارد بودن هیچ توجهی نمی شود و به ارزان بودن همه چیز توجه افراطی می شود نتیجه ای که حاصل خواهد شد میلیون ها روستا و شهر مشابه "روستای کزاز" خواهد بود.
حال به قسمت هائی از گزارش توجه کنید و بعد از مطالعه آن اگر حوصله کردید مطالب من را نیز بخوانید هرچند با توجه به میانگین زمان مصرف شده هر ایرانی، که به چند دقیقه مطالعه در روز قناعت می کنیم، بعید می دانم به مطالعه مطلب من برسید!
"کزاز، روستایی از توابع بخش زالیان شهرستان شازند در استان مرکزی ایران است. خطه این ده سردسیر، یکی از بخشهای سهگانه آستانه میباشد. منطقه کزاز در روزگاران قدیم دارای ۹۲ ده کوچک به همراه ده مرکزی بوده است. این روستا در دهستان پل دوآب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 139۵، جمعیت آن 1908 نفر (۵۳۶خانوار) بوده است.
مردم روستای کزاز شازند در محاصره لولههای سر به فلک کشیده پالایشگاه نفت، پتروشیمی و نیروگاه حرارتی گیر افتادهاند. پیشرفتی که برای آنها چیزی جز سرطان، ناراحتیهای پوستی عجیب و غریب، جنینهای بدون قلب و نازایی به ارمغان نیاورده است.
به گزارش ایسنا، از جادهای که به سمت کزاز میرود میتوان سه تا از بزرگترین کارخانههای استان مرکزی را دید؛ پالایشگاه، پتروشیمی و نیروگاه شازند با دودکشهای غول پیکر و دکلهایی که از دهانشان آتش میریزد. یکی از اهالی به نام عبدالله می گوید اینجا ۸۰ درصد مردم سرطان یا بیماری لاعلاج دارند. این دستهای من هم به خاطر پالایشگاه اینجوری شده، دیگر پرسیدن ندارد. پسر ۴ سالهام ناراحتی پوستی گرفته؛ پوستش مثل چرم شده، دانه دانه میشود اما صدای ما که به گوش کسی نمیرسد.
با دادهای دردآلود عبدالله چند نفری از خانهها بیرون میآیند و هر کدام آماری از تعداد سرطانیها و مرگ و میر روستا میدهند. یکی از ۳۵ کودک استثنایی میگوید و دیگری از مرگ چند زن و مرد سرطانی در ۴۰روز اخیر. یکی از آب آلوده میگوید و دیگری از یونجههایی که به دست میچسبند. همه چیز در بدترین حالت ممکن است. اگر نمیتوانند ما را از اینجا ببرند جای دیگری اسکان بدهند، لااقل امکانات درمانی در اختیار ما بگذارند. اینجا یا سرطان میگیری و میمیری یا بچهات نمیشود یا مثل من بچه بدون قلب به دنیا میآوری. آنهایی که بچه دارند هم دائم نگران هستند چون نفس کشیدن اینجا سخت است و بعضی از بچهها خون دماغ میشوند.
یک مادر با ناراحتی می گوید: از روزی که به دنیا آمد قلبش دو سوراخ داشت و یک رگ اضافه. یک چشمش هم نابیناست و یکی هم کم بینا. رنگ پوستش هم به خاطر آلودگی هوا این طوری است.
دائم از خودم میپرسم آنها تاوان چه چیزی را میدهند.
آلایندههای صنعتی که بر سر مردم میریزد نه تنها به سلامتی آنها آسیبزده بلکه زمینهای آنها را هم آلوده کرده؛ باغهایی که یک روز پر از سیب و تاکستانهایی که روزی پر از انگور بوده تقریبا دیگر وجود ندارد. پسابهای شیمیایی، زمینهایی را که روزی خیار و گوجه و لوبیا در آن برداشت میشد بایر و عقیم و بیحاصل کرده است. آبگیر نیستان که روزگاری هویت محل بوده به علت برداشت از سرچشمهها و حفر چاه های عمیق پالایشگاه خشک شده و حتی آب کشاورزی هم آلوده شده است. یکی دیگر می گوید: دامهایی که روزی جگرشان طلایی بود حالا انگار قیر خورده باشند، کنار پفیشان (جگر سفید) دمل چرکی میزند و مجبوریم شکمبه و سیرابی و جگر و پفی را بریزیم دور.
مغازه دار جلو می آید و می گوید: روزی یک جعبه ژلوفن میفروشم چون بیشتر مردم سردردهای وحشتناک دارند. از هرکس بپرسی، به شما میگوید که چقدر همه میخوابیم انگار که سِر شده باشیم. صبح که از خواب بلند میشویم انگار قبض روح شده نمیتوانیم از رختخواب بلند شویم و دوباره میافتیم توی جا. از روستا به سمت زمینها و باغهایی که تقریباً چسبیده به پالایشگاه است، میروم. نوک یونجهها سیاه شده و گردی روی سبزیشان نشسته است. زمینهایی که خشک شده و دکلی که در چند صدمتری بر سرشان آتش میریزد.
فرماندار شهرستان شازند میگوید: قطع به یقین ذات صنعت آلاینده است و متأسفانه در کل شهرستان شازند این آلایندهها تأثیرات زیادی روی آب، خاک و سلامت مردم گذاشته اند. ما معتقدیم صنایع باید بهصورت پایدار توسعه پیدا کند و همه جوانب و عوارض در این زمینه سنجیده شود. از طرف دیگر صنایع باید مسئولیت اجتماعی خود را نسبت به جامعه انجام دهد و خوشبختانه پتروشیمی تقبل کرده بیمارستانی ۱۶۰ تختخوابی در شهرستان احداث کند.
یک عضو شورای شهر شهرستان شازند نیز اظهار میکند: متأسفانه بواسطه جانمایی نادرست صنایع سنگینی مانند پالایشگاه، پتروشیمی و نیروگاه حرارتی ظلمهای زیادی به مردم شازند شد. کزاز هم یکی از روستاهایی است که به علت نزدیکی به پالایشگاه به وفور بیماریهایی مانند سرطان و بیماریهای پوستی، سقط جنین و نازایی در بین اهالیاش شیوع دارد. در اسناد شهرستان، کزاز روزگاری مرکز بخش بوده اما حالا مردم این روستا بیمارند و زمینهای کشاورزی و دامهای آنان دچار مسمومیت شده است.
استاندار مرکزی در نشست کارگروه کاهش آلودگی هوای اراک گفت: اراک تحمل مازوت را ندارد و نیروگاه اگر مشکل مصرف گاز دارد، خاموش و تعطیل شود. بزرگترین منبع آلوده کننده شهرستان شازند در مرحله اول نیروگاه شازند است. گازهای خروجی این نیروگاه مشکلات عظیمی در زمینه زیست انسانی و طبیعی در شهرستان ایجاد کرده است. انواع بیماری ها از جمله سرطان، سردرد، تولد کودکان ناقص الخلقه بویژه در روستاهای همجوار نیروگاه مانند کزاز و قدمگاه از جمله ضایعات زیانبار طرح های نیروگاهی و نفتی شازند است. نیروگاه در فصل سرما به بهانه کمبود گاز از سوخت مازوت استفاده می کند که یادآور نیروگاههای ذغال سنگی است."
این خلاصه ای بود از گزارش که نمایی بود از همه جای کشور و ملتی که می خواهد همه چیز را زیاد و ارزان داشته باشد. به راه حل ها توجه کردید؟ ما را از اینجا خارج کنند، امکانات درمانی مثلا بیمارستان 160 تختی بسازند، جانمائی درست برای صنایع انجام بدهند و امثال این راه حل ها که مسکن های ضعیفی بیش نیستند به ذهن مردم و متولیان امر می رسد در حالی که تا مصرف گرائی کنترل نشود و تا هزینه مصرف پرداخت نگردد ما صنایع استاندارد و آن هم در حداقل نیاز نخواهیم داشت و به همین دلیل واضح انتقال یک روستا راه حل نیست چون مناطق دیگر ما نیز به سرعت در حال تبدیل شدن به کزاز می باشد. تنها یک جمله عاقلانه را استاندار گفت و آن هم قریب به این مضمون است که اگر نمیتوانیم پالایشگاه و نیروگاه استاندارد داشته باشیم باید آن را تعطیل کنیم.
اگر سری به سایر مطالب سایت بزنید متوجه می شوید که یکی از اهداف من در ایجاد و به روز رسانی این سایت، هشدار های لازم برای اینست که مبتلا به مشکلات اینچنینی نشویم و هر چه زودتر به فکر چاره باشیم مثلا در مطلب "هشدار مرگ کلاغ ها" که به سه علت بالا رفتن دما، عدم مصرف مواد غذائی طبیعی و سالم و سموم موجود در آب، خاک و هوا برای مرگ کلاغ ها توسط متخصصین فن اشاره شده بود، نوشتم که شاید موجود بعدی در خطر، ما انسان ها باشیم بنابراین باید به موارد زیر هرچه سریعتر عمل کنیم:
- مصرف سوخت های فسیلی باید تا حد امکان کم شود چه در خودروها و چه در کارخانجات و به جای آن از انرژی های طبیعی مثل باد و انرژی خورشیدی استفاده بشود
- سموم و کودهای شیمیائی باید کنار گذاشته شود و به جای آن از دفع طبیعی آفت ها کمک گرفته شود
- کارخانجات غیر استاندارد که پسماندهای سمی و خطرناک تولید می کنند باید با کارخانجات مدرن و استاندارد جایگزین گردد
- تولید زباله باید به نزدیک صفر رسانده شود
یا در مطلب "ارزان سازی اشیاء" با اشاره به اینکه ارزان کردن باعث به دست آوردن با تلاش کم می شود و این برای سلامتی انسان مضر است و نیز ارزان کردن یک شیئ به کمتر از میزان ارزشش در یک حد متوقف نمی شود و در نهایت به پایین آمدن ارزش جان انسان نیز سرایت می کند، تاکید کردم که در دسترس بودن همه چیز برای همه راهکارش ارزان کردن نیست بلکه کم مصرف کردن و کامل مصرف کردن است که هم دسترسی را به همه می دهد و هم دو مشکل اولی را ایجاد نمی کند.
همچنین در مطلب "بحران آب و راه حل" توضیح دادم که راهکار اصلی برای رهایی از کمبود آب اینست که همه ما با هم باید تصمیم بگیریم که کمتر مصرف کنیم چه خود آب را و چه همه مواد مصرفی دیگر را، چون برای تولید هر کالایی اعم از کشاورزی و یا صنعتی به مقدار چندین برابر وزن آن کالا آب مصرف می شود.
با کم کردن مصرف، تعداد و اندازه کارخانجات را کم و کوچک کنیم و آن تعداد کارخانه کوچک لازم را از هر نظر با استاندارد های روز دنیا مجهز نمائیم. این کار از آلودگی آب، خاک و هوا به شدت می کاهد.
خودروهای شخصی را از پارکینگ خارج نکنیم و در مواقع ضروری از پیاده روی، دوچرخه و نهایتا در مواقع خیلی ضروری از حمل و نقل عمومی که با حجم زیادتر از نیاز، وجود دارد استفاده کنیم. در این خصوص استفاده از خدمات اینترنتی بسیار کمک کننده است. لازم به تذکر چندباره است که ماشین سواری جزو تفریحات نیست.
در خیلی دیگر از مطالب سایت، هم به مشکلات اشاره کردم و هم به راه حل ها و اینجا هرچه بنویسم تکرار مکررات است. اهالی کزاز و سایر روستاها و شهرهای ما باید همین لحظه عادات و رفتارهای گذشته را کنار گذاشته و با اصلاح روش زندگی خود نیازها را کم کنند تا بشود همه صنایع را با کارخانجات استاندارد به تعداد کم جایگزین نمود، کشاورزی گسترده و از هم پاشیده فعلی را به کشاورزی کم ولی استاندارد تبدیل کرد، از تولید زباله به شدت کاست و خیلی کارهای دیگر که سایر مطالب سایت مشحون از آنها است.
اگر از تکرار این موارد خسته شدید عذر می خواهم ولی یقین بدانید که راه حل دیگری وجود ندارد. تنها راه اینست که با افزایش زمان کار مفید از 20 دقیقه به 5 ساعت در روز و افزایش زمان مطالعه از چند دقیقه به چند ساعت در روز، درست تولید کردن و درست مصرف کردن را یاد بگیریم و با افزایش سرانه تولید و کاهش سرانه مصرف، درآمد کافی که با کار مفید بیشتر حتما به دست می آید هم هزینه ها را واقعی پرداخت کرده و هم مالیات کافی بپردازیم. این حالت به تدریج مشکلات را حل خواهد کرد و دیگر کزازی وجود نخواهد داشت. در آن زمان ملت با توان مادی و معنوی زیادی که پیدا می کند به خواسته های انسانی دیگر و به حق خود نیز خواهد رسید.
کشوری که با درآمد ناشی از فروش نفت اداره می شود دیر یا زود پر می شود از کزازهای زیاد و متعدد و آن ملت هرگز روی آرامش و سعادت را نخواهد دید. |
نظرات