کم کردن قیمت مواد مصرفی مثل نان، بنزین، دارو، گوشت، تخم مرغ، روغن، برق، آب و ........ به هر شکل چه با ارزان دادن ارز به وارد کننده و چه با دادن مواد اولیه و سوخت ارزان شده به تولید کننده و چه با ریختن پول نقد به حساب مصرف کننده، نتیجه اش یکی است، فساد و تباهی جامعه. چرا که در هر سه حالت فوق، عده ای که در مسیر این کار قرار می گیرند با ایجاد رانت های مختلف ابتدا جیب خود را پر می کنند (در حالت اول متولیان امر و وارد کنندگان، در حالت دوم متولیان امر و تولید کنندگان، و در حالت سوم متولیان امر و توزیع کنندگان پول) و سپس و در هر سه حالت تمام مردم را مبتلا به بیماری مفت خواری و پرمصرفی می نمایند.
ملتی که به بنزین ارزان، برق ارزان، نان ارزان و ....... عادت کند روز به روز از مقدار کار مفید خود کم می کند و انتظار میکشد که باز هم قرار است چه چیزی ارزان شود و چه پولی به حسابش ریخته شود. این انتظار او را بیچاره میکند چون تبدیل می شود به موجودی وابسته، بی عرضه و مصرف کننده صرف. یک روزی حداقل 6 ساعت کار مفید در روز می کرد و نان بر سر سفره می آورد و نان آور بودن یک مدال افتخار بود ولی پس از مدتی دریافت یارانه به یکی از سه شکل بالا و یا به هر سه شکل، کار مفیدش در روز می شود کمتر از یک ساعت و نگاهش به دست هیئت حاکمه است که چه پول جدیدی قرار است به حسابش ریخته شود و چه ماده مصرفی دیگری قرار است ارزان گردد.
این مردم در موقع انتخاب نماینده مجلس و رئیس جمهور و .... به کسی رای میدهند که قول یارانه بیشتر بدهد و آن فرد نالایق نیز وقتی در جایگاه حکومتی خود قرار گرفت مقرراتی مصوب می کند که با آن بتواند اموال خود را افزایش بدهد و کمی را نیز به شکلهای مختلفی که در بالا ذکر کردم به مردم برساند. چنین ملتی در نهایت همه زیر پوشش سازمان های حمایتی من درآوردی قرار می گیرند و یارانه بگیر می شوند. کشوری با این خصوصیت را می شناسید؟ کشوری که 30% مردم آن 400 هزار تومان و 70% مردم آن 300 هزار تومان در ماه یارانه مستقیم می گیرند!!! این کار متاسفانه در طول پنجاه سال گذشته ادامه داشته و هر روز وضع مردم بدتر شده ولی باز هم، هم مردم و هم حکومتیان به آن اصرار دارند و متوجه نمی شوند که راه حل این نیست و باید در یک جا این روش را قطع کرده و طرحی نو که در خیلی از کشورها در جریان است در انداخت و وضع را از این بدتر نکرد.
این مسائل و راه حل آن را بارها در همین سایت نوشتم و خیلی از اساتید دانشگاه هم گفتند و نوشتند، افزایش ساعت کار مفید همه به بیش از 6-5 ساعت در روز و افزایش ساعت مطالعه مفید همه به بیش از یک ساعت در روز تنها و تنها راه حل است. تجربه کشورهای موفق نشان داده است و عقل و منطق نیز همین را تایید می کند که اگر همه یک ساعت در روز در مورد شغلی که دارند و وظیفه ای که جامعه بر دوششان گذاشته است مطالعه کنند و 6-5 ساعت در روز نیز کار خود را به درستی انجام بدهند، هم حقوقی که میگیرند خیلی بیشتر می شود و هم مالیاتی که می دهند صرف امور عمومی جامعه می شود و هم کالاهای زیادی با قیمت مناسب، وارد بازار می شود و هیچ احتیاجی به ارزان سازی با تزریق یارانه نیست.
بله حداکثر 10% مردم که نواقصی از نظر جسمی یا روانی دارند باید تحت پوشش یک سازمان حمایتی دانش بنیان قرار گرفته و زندگیشان بطور کامل و آبرومندانه تامین شود و سایر دهک ها از دهک دوم تا دهک دهم نه تنها یارانه نمی گیرند بلکه مالیات هم میدهند با این تفاوت که مالیات دهک دوم 10% درآمد او و مالیات دهک دهم 50% درآمد او می باشد. به همین ترتیب مالیات دهک سوم 15%، دهک چهارم 20%، دهک پنجم 25%، دهک ششم 30%، دهک هفتم 35%، دهک هشتم 40% و دهک نهم 45% درآمد محاسبه می شود.
در چنین حالتی اگر کشور درآمدهای دیگری دارد مانند نفت و معادن، این درآمدها صرفا باید در آموزش و سلامت همه مردم هزینه شود بطوری که هیچ شهروندی دغدغه آموزش های لازم و سالم ماندن خود و خانواده اش را نداشته باشد. |